دریاچه کوچک گهر، آماج اشتباه کاری های بزرگ
چنین است که هر چند وقت یک بار، محفل هایی تصمیم می گیرند جاده ی ماشین رویی تا کناره ی دریاچه بکشند؛ غافل از این که بخش مهمی از ارزش جاذبه های طبیعی، راه پیمایی تا رسیدن به آن است. راه قدیمی ترِ دریاچه، از شهر دورود و روستای درب آستانه است که حدود هجده کیلومترِ آخر آن را باید پیاده رفت. اما از دو دهه پیش به صورت غیرقانونی و غیراصولی جاده ای از سمت الیگودرز به سوی دریاچه کشیده شده که تا نقطه ای به نام تاپله در هفت کیلومتری دریاچه می رود. این جاده هیچ توجیهی ندارد و موجب افزایش ورود بی ضابطه ی گردشگران و علف چین ها که در فصل بهار پوشش گیاهی منطقه را غارت می کنند، و ورود زودهنگام دام داران به مراتع بالادست شده است.
جاده سازی که در اقتصاد بیمار و غرقه در فساد ایران یک جور بسازوبفروشیِ پول ساز و کم دردسر برای پیمانکاران است، راهی برای مدیران بی کفایت هم هست تا از محل درآمدهای ملی جذب بودجه کنند و آمار اقدام های “عمرانی” بدهند. در این رهگذر، رقابت هایی هم میان استان ها و شهرستان ها پدید می آید و مدیران اجرایی و نمایندگانِ هر منطقه به آب و آتش می زنند تا طرحی را در ولایت خود به اجرا برسانند.
گاه زدن سد بر یک رودخانه را پیش می کشند، گاه سه چهار چادر عشایری را بهانه ی راه سازی قرار می دهند، و گاه یک آبشار محلی یا برکه و تالاب را چنان معرفی می کنند که گویا آبشار نیاگارا یا کناره ای از ساحل های اقیانوس آرام است که سالانه میلیون ها بازدیدکننده دارد یا باید داشته باشد! یادآور می شوم که جاده های دسترسیِ بعضی شهرهای بسیار معروف گردشگری، مثلا جاده ی دسترسی به شهر زرمات سوییس که هر سال حدود دو میلیون نفر بازدیدکننده ی اسکی باز و کوه پیما دارد، به قدری باریک است که دو خودروی سواری به سختی می توانند از کنار هم عبور کنند و از چند کیلومتر مانده به شهر هم هیچ خودرویی جز چند خودروی برقی ویژه ی سالمندان و پلیس حق ورود ندارد. در منطقه های حفاظت شده و پارک های ملیِ آمریکا رفت وآمد فقط در امتداد مسیرهای تعیین شده و باریک با سرعت بسیار کم مجاز است و اقامت شبانه یا ممنوع و یا فقط برای تیم های کوچک به تعداد بسیار محدود در سال مجاز است.
گهر آبگیری کوچک به مساحت حدود هشتاد هکتار در دل منطقه ای کوهستانی و پرشیب و لرزه خیز است. این منطقه از نظر ارزش آبخیزی برای رودهای بزرگی همچون دز، و از نظر ارزش های محیط زیستی بسیار حساس و شایسته ی نگاهداشتِ همراه با وسواس است. این ویژگی ها اقتضا می کند که در منطقه نه تنها دستکاری های سنگین مانند راه سازی و معدن کاری انجام نشود، بلکه ورود گردشگر و کوه نورد و دام دار هم تابع ضابطه های سخت گیرانه باشد. اما نگاه پر اشتباه به مقوله ی گردشگری که البته آغشته به چاشنی بودجه خواری و تصرف زمین و تجاهل هم هست، سبب شده که کیفیت بسیاری از جاذبه ها و میراث های طبیعی ایران دستخوش طرح های راه سازی ، راه اندازی تله کابین، و ساخت اقامتگاه های آلودگی ساز و مخرب چشم انداز شوند که اشترانکوه هم از این گونه آسیب ها در امان نمانده است.
این طرح ها همچنین سبب رقابت ناسالم میان مدیران بخش های مختلف برای جذب بودجه هم شده است؛ در مورد دریاچه ی گهر، عده ای القا کرده اند که گویا مخالفت کنشگران محیط زیست با ساخت جاده از الیگودرز به سوی دریاچه، به خاطر آن است که اهالی شهر دورود (مبدأ قدیمی تر پیمایش به سوی دریاچه) نمی خواهند برایشان رقیب پیدا شود! حال آن که قضیه ی حفاظت از این میراث طبیعی، یک امر ملی است. این جاده نه تنها نباید تا دریاچه ای که هم اینک بر اثر گردشکریِ بی ضابطه گرفتار آلودگیِ جلبکی و شکل گیری غیرطبیعی نیزار شده ادامه یابد یا تعریض گردد، بلکه باید بخش بزرگی از آن مسدود و به شکل طبیعی برگردانده شود. نکته ی دیکر این که اداره ی میراث فرهنگی و گردشگری استان اصرار دارد است که ورود گردشگران به منطقه از اول خرداد مجاز گردد که این یعنی هجوم به منطقه در فصل زادآوری گیاهان. نظر کارشناسان و کنشگران محیط زیست بر این است که این اجازه زودتر از اول تیر داده نشود.
آن چه بر سر اشترانکوه و گهر رفته و می رود نمودی از حکمرانیِ بد، مدیریتِ غلط سرزمین، رشد کمیتی گردشگری به جای توسعه ی کیفیتیِ آن، و ولنگاری در طبیعت پیمایی است که شوربختانه آثار آن در سراسر کشور دیده می شود. دریاچه ی گهر و منطقه ی حفاظت شده ی اشترانکوه دارای چنان ارزش هایی برای سرزمین ایران است که ضرورت دارد این رویکردهای نادرست هرچه زودتر اصلاح شوند.
*کنشگر محیط زیست
۴۷۴۷