نظریه داروین از نگاه شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی
نازک نارنجی/اصفهان شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی چنانکه از نامش پیداست، اهل اصفهان بود. او در عتبات عالیات در علوم دینی تحصیل میکرد و یکی از عالمانی بود که از طریق نشریاتی چون «المُقتَطَف» با نظریه داروین آشنا شد و در این باره کتاب دو جلدی «نقد فلسفة دارون» را تألیف کرد.
این بخشی از صحبتهای امیرمحمد گمینی، عضو هیئتعلمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران است. او که دانشآموخته دکترای تاریخ و فلسفه علم از مؤسسه حکمت و فلسفه ایران است، این سخنها را در گفتوگوی خود با نازک نارنجی درباره دیدگاههای یکی از عالمان اصفهانی آرمیده در تخته فولاد اصفهان، یعنی شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی، مطرح کرد. این مورخ و پژوهشگر کشورمان بهطور مشخص در حوزه آشنایی ایرانیان و مسلمانان با علوم جدید و تاریخ علم نجوم در قلمرو اسلامی تخصص دارد. در ادامه، گفتوگوی نازک نارنجی با امیرمحمد گمینی، مترجم و مؤلف آثاری چون «مواجهه با داروین» و «ما چگونه ما نشدیم»، را میخوانید.
لطفاً با توجه به تقدم بحث داروین بر زندگی و تأملات شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی، ابتدا در خصوص مواجهه ایرانیان یا بهطورکلی مسلمانان با اندیشه داروین بفرمایید.
از نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی که چارلز داروین نظریه تکامل را در کتاب «منشاء انواع» مطرح کرد، محیطهای علمی و رسانههای مختلف اروپا بسیار به این مسئله توجه کردند. این نظریه از طریق مجلات یا روزنامههای علمی و عربیزبان که در مناطق مصر و لبنان منتشر میشد، در بین مسلمانان نیز مورد توجه قرار گرفت. در واقع، این مطبوعات را باید نخستین سرچشمههای آشنایی مسلمین با این حوزه از دانش زیستشناسی به شمار آورد.
این رسانههای چاپی مصر و لبنان غالباً بهدست اعراب مسیحی منتشر میشدند. نشریه علمی «المُقتَطَف» که بهدست مدرسه پروتستانهای آمریکایی در بیروت تأسیس و چاپ میشد، در آشنایی جهان شرق با علوم جدید غرب نقشی مهم داشت. این مرکز بهطور مشخص، مصمم بود تا از علم روزگار خود با هدف نشر دین مسیحیت تلاش کند. در این مدرسه، علوم جدید اروپایی و آمریکایی نشر و ضمن ترویج آن تلاش میشد تا عقاید تبشیری و پروتستانی جهان مسیحیت را نیز تبلیغ کنند. جامعه انتخابی آنان نیز برای این تبلیغات، هم کاتولیکها و هم مسلمین را در بر میگرفت.
در واقع، این گروهها تلاش میکردند که از اعتبار علم برای اعتباردادن به اندیشههای دینی و ترویج مذاهبشان استفاده کنند؟
باید توجه داشت که بهطورکلی، استفاده از علم روز بهمنظور ترویج دین در میان گسترهای از ادیان رواج داشت. بهطوری که کاتولیکها نیز از این راه بهره میبردند. مسلمانان نیز با این عنوان که علوم جدید پیش از اکتشاف بهدست بشر در متون دینی و الهیشان آمده است، از دنیای علم، برای گسترش دینشان استفاده کردند. این شیوه، ابتدا مورد عنایت اهل سنت و بعد شیعیان قرار گرفت. این پیوند علم جدید و ادیان را میتوان فراتر دید، چرا که حتی بوداییان و پیروان کنفوسیوس نیز به دنیای علم نوین نظر داشتند.
از همین گذرگاه بود که در بین بحثهای مختلف علمی، ادیان گوناگون در نظریه تکامل هم تأمل کردند. در بین پروتستانهای مسیحی، نشریۀ «المُقتَطَف» برای نخستین بار از این نظرگاه داروین بحث کرد که با واکنش مدرسه آمریکایی بیروت روبهرو شد. مدرسه منتقد مطلب تازه نشریه بود، چون باور داشت از علم با هدف گسترش دین باید استفاده کرد. اما این نظریه که هنوز هم در دنیای غرب مورد تائید همه دانشمندان نبود، نمیتوانست تاثیری بر روند ترویج دین داشته باشد و چهبسا در تضاد با آن بود.
از این پس، «المُقتَطَف» برای اینکه بتواند آزادانه دیدگاههای علمی خود را از جمله نظریه تکامل را معرفی و بررسی کند، از مدرسه پروتستانهای بیروت جدا و مستقل شد. این مجله توانست گروههای مختلفی را در کنار مسیحیان با نظریه داروین آشنا کند که یکی از آنان مسلمین عرب بودند. همچنین علما و طلاب ساکن در نجف و کربلا در شمار مخاطبان این نشریه به حساب میآمدند و بنابراین آنان نیز با دیدگاههای داروین آشنا شدند.
بنابراین، این همان مسیری است که شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی نیز با داروین آشنا شد. لطفاً قبل از وارد شدن به دیدگاههایش در علم زیستشناسی، کمی از زندگی و زمانه او بگویید.
شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی چنانکه از اسمش پیداست، اهل اصفهان بود، اما در عتبات عالیات علوم دینی تحصیل میکرد. او یکی از عالمانی بود که در عتبات از طریق نشریاتی چون «المُقتَطَف» با نظریه داروین آشنایی یافت. البته ایرانیان از راههای دیگری چون دانشجویان درسخوانده در اروپا نیز با نظریه داروین آشنا شدند، اما این مجلات در عتبات نقشی اساسی داشتند.
او در نجف سکونت داشت و مدتی هم در کربلا به سر میبرد. اما با تأسیس حوزه علمیۀ قم در دوران اولیه رضاشاه به ایران آمد. در این زمان، رضاشاه هنوز مخالفت خود را با روحانیون آشکار نکرده بود و برخی علما از جمله همین شیخ به ایران بازگشتند و ساکن قم شدند. نجفی اصفهانی در اصل با اصرار زیاد رئیس حوزۀ علمیۀ قم بازگشته بود.
در همین قم، نجفی اصفهانی شاگردان بسیاری تربیت کرد، چنانکه کسی چون امام خمینی(ره) نیز در شمار طلاب وی قرار میگیرند. کتاب تألیفی او در نقد نظریۀ داروین یعنی «نقد فلسفة دارون» نیز در همین حوزه علمیه قم و بهدست او تدریس میشد. البته این تدریس مدتی کوتاه بود و به دلایلی که روشن نیست، آن را پس از چندی رها میکند. سپس، از حوزه علیمه قم جدا میشود و به اصفهان یعنی دیار آباواجدادیاش بازمیگردد. او در همین شهر فوت میکند و در تخته فولاد خاکسپاری میشود.
درباره کتاب نجفی اصفهانی «نقد فلسفة دارون» بفرمایید. بر اساس این کتاب، آیا او به نظریه داروین باور داشت یا آن را رد میکرد؟
نجفی اصفهانی این کتاب را در سال ۱۳۳۱ هجری قمری برابر با ۱۲۹۱ هجری شمسی و ۱۹۱۲ میلادی در شهر بغداد منتشر کرد. این کتاب ۲ جلد داشت و به زبان عربی بود. نجفی اصفهانی در جلد اول به دانشمندان یا طرفداران نظریه تکامل که خداباور بودند، نظر دارد و اسامی آنها را میآورد. وی نظریه داروین را تأیید میکند و آن را در تعارض با دین نمیداند. اما در ارتباط با این نظریه مرزی قائل است. بر اساس آن، تکامل داروین را به همه موجودات نسبت میدهد، اما حساب انسان را جدا میداند و میان بشر و نظریه اخیر ارتباطی نمیبیند و در یک کلام از این جنبه آن را رد میکند.
لطفاً درباره کتاب توضیحات بیشتری بدهید. آیا نکته درخور اعتنا و مهمی در «نقد فلسفة دارون» وجود دارد که آن را از آثار مشابه خود متمایز کند؟ این کتاب امتیاز خاصی داشت؟
جلد دوم با جلد اول تفاوت بسیار مهمی دارد. در جلد اول درباره مباحث علمی صحبت میکند. اما در جلد دوم به سراغ مسئله مادهگرایی میرود و آن را رد میکند. یکی از امتیازات و جذابیتهای پژوهش علامه نجفی اصفهانی این است که وی بین نظریۀ تکامل و مادهباوری تمایز قائل بود. نجفی اصفهانی درک کرده بود که پذیرفتن نظریه تکامل لزوماً به معنی مادهگرایی نیست. این در حالی است که بسیاری از روحانیون یا افرادی بیرون از حوزه تصور میکردند این دو به یک معناست و نمیدانستند که میتوان میانشان مرزی در نظر گرفت. یکی از دلایلش این بود که برخی مروجان نظریۀ تکامل در این دوران، آن را همپای مادهگرایی تبلیغ میکردند و سبب این سوء تعبیر شدند.
شبلی شمیل یکی از پژوهشگرانی بود که در رواج نظریه داروین تلاش میکرد. شمیل شرحی از بُخنر را دربارۀ داروین ترجمه کرده بود. بخنر یکی از مادهگرایان تکاملباور بود که به زبان آلمانی شرحی در نظریه داروین نوشته و همراه با آن مادهگرایی را نیز مطرح کرده بود. شمیل در اصل، نسخۀ فرانسوی این کتاب را ترجمه میکند. علامه نجفی اصفهانی به این کتاب دسترسی و در نگارش اثرش به آن نظر داشت. بنا بر آنچه گذشت، نجفی اصفهانی در جلد نخست «نقد فلسفة دارون» نظریه داروین را برای همه موجودات بهجز انسان تأیید کرد. و سپس در جلد دوم نیز از رد مادهباروی گفت که عقاید خود او نیز همسو با همین رد بود.
چرا نجفی اصفهانی به نظریه تکامل منهای انسان باور داشت؟ درباره این دیدگاه او بیشتر توضیح دهید.
علامه نجفی اصفهانی در روزگاری میزیست که هنوز در همان غرب شواهد کاملی در تأیید نظریۀ تکامل انسان وجود نداشت. در واقع، در جهان علمی غرب زیستشناسانی هم بودند که این دیدگاه را رد کنند و صرفاً به نظریۀ تکامل منهای انسان باور داشته باشند.
برای نمونه، آلفرد راسل والاس، زیستشناس اهل بریتانیا بود که همزمان با داورین به نظریۀ تکامل رسید، اما تکامل انسان را رد میکرد. بنابراین، نجفی اصفهانی نیز به این دیدگاههای مختلف او نظر داشت و در کتابش مطرح کرد. در واقع، او یک خوانندۀ دقیق و حرفهای مجلات و روزنامههای ترویج علم بود که بهخوبی توانست برای نگارش کتاب و بحث خود از آنها بهره ببرد.
همین دقت و توجه نجفی اصفهانی را باید از ویژگیهای ممتاز و جالبتوجه او دانست. وی شخصیتی حوزوی داشت و عالم دین بود. اما زمانی که مصمم شد در یک قلمرو علمی نظر بدهد، در حدی که امکانات داشت و همچنین با موشکافی خاص خودش در این حوزه مطالعه کرد و بعد نظر داد. او حرفهای نبود، اما در آشنایی آماتور با دنیای زیستشناسی باید وی را عالمی موفق به حساب آورد.
علامه نجفی اصفهانی حتی توانست به تناسب روزگار خود نقدهای درخور اعتنایی را راجع به نظریه موردبحث ارائه کند. او نقدهایی را بر ضد نظریه تکامل انسان مطرح کرد که به روزگار خودش وارد و پذیرفتنی بود. وی بر اساس نظریات کسانی نقدهایش را مطرح کرد که به نظریه تکامل باور داشتند، اما تکامل انسان را رد میکردند. در یک نگاه کلی، باید گفت که علامه نجفی اصفهانی به نظریه داورین از بعد علمی و نه از جنبه دین نظر داشت.
فرمودید کتاب «نقد فلسفة دارون» به زبان عربی است. آیا این کتاب در اختیار عموم قرار دارد؟ آیا به فارسی هم ترجمه شده است؟
بخشی از «نقد فلسفة دارون» علامه بهکوشش پسرش، مجدالعلما که در مسجد نو بازار اصفهان دفن است، ترجمه شد. اما این ترجمه، تمام اثر را در بر نمیگرفت و بعد از او صافی اصفهانی نیمه دیگر کتاب را به فارسی برگرداند. به این ترتیب، کل کتاب به زبان فارسی در اختیار علاقهمندان و محققان قرار دارد. متن عربی آن را نیز با چاپ جدیدی که مربوط به سال ۱۳۸۹ است، میتوان یافت.
انتهای پیام