محمد جواد ظریف: واقع گرا یا آرمان گرا / کدام گفتمان منافع مردم را بهتر تامین می کند؟
رسول سلیمی: «ما در طول تاریخ اهدافمان را بر اساس آرزوهایمان چیدهایم و به تواناییهایمان توجهی نکردهایم، گرایش تاریخی ما برای رسیدن به آرزوها بدون در نظرگرفتن امکانات، در سیاست خارجی نمایان است، در ۷۵ سال برنامهریزی توسعه ما، منابع ملی نابود شده و توسعه نیز حاصل نشده، چون بیشتر برنامهها به جای ترسیم مسیر جبران عقبماندگیها متناسب با امکانات و فرصتها، حدیث آرزومندی رهبران کشور بودهاند. آگاهانه یا ناخودآگاه ما مردم انتخاب کردهایم آنان را که به دنبال آرزوهایمان بودهاند بستاییم».اینها بخشی از یادداشت اخیر وزیر خارجه سابق کشور است.
تجربه ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی ایران نشاندهنده تحول و چرخه گفتمانی در سیاست خارجی آن است. در یک تقسیمبندی کلی میتوان ادعا کرد که دو ابرگفتمان ملیگرایی لیبرال و اسلامگرایی در سیاست خارجی ایران پس از انقلاب اسلامی به منزلت هژمونیک نسبی رسیدهاند. گفتمان ملیگرایی لیبرال در سیاست خارجی جمهوری اسلامی عمری کوتاه داشت و تنها تا خردادماه ۱۳۶۰ استمرار یافت. اما گفتمان اسلامگرایی قوام و دوام بیشتری یافت و از سال ۱۳۶۰ تا به امروز در هیأت و هیبتهای مختلفی در سیاست خارجی ایران تداوم داشته است.
منافع مردم در کدام گفتمان تامین شد؟ آرمان گراها یا واقع گراها؟
گفتمان اسلامگرایی در قالب خرده گفتمانهای پنجگانه، آرمانگرایی انقلابی، مصلحتگرایی، واقعگرایی یا عملگرایی، صلحگرایی و اصول گرایی تعین و تجلی یافته است. هر یک از این خردهگفتمانها در عین اشتراک در اصول و احکام بنیادی، در گزارههای فرعی و اشتقاقی با هم تفاوت داشتند. از اینرو همگی آنها در یک پیوستار قرار میگیرند که در یک سر آن آرمانگرایی اسلامی و در سر دیگر آن واقعگرایی اسلامی قرار دارد.
اگر بخواهیم نگاهی انضمامی به گفتار قبلی داشته باشیم، دولت های احمدی نژاد و رئیسی را باید نماینده آرمانگرایی اسلامی در نظر بگیریم و دولت های هاشمی، خاتمی و روحانی را نماینده واقع گرایی اسلامی، ارزیابی نماییم. در دورههای مختلف حیات جمهوری اسلامی ایران سیاست خارجی کشور در بین این دو حد گفتمانی در نوسان بوده است.
آرمانگرایی انقلابی که نمایندگی آن را دولت آیت الله خامنه ای به نخست وزیری میرحسین موسوی و در شرایط جنگ تحمیلی برعهده داشت، گفتمان معارض ملیگرایی لیبرال بود که تا اواسط سال ۱۳۶۳ بنا به اقتضای فضای انقلابی و جنگ تحمیلی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی به منزلت هژمونیک نسبی رسید.
خرده گفتمان مصلحتگرایی اسلامی که مخالف ادامه جنگ بود، از اواسط دوره دفاع مقدس در سال ۱۳۶۳ تا پایان جنگ تحمیلی در سیاست خارجی ایران ظهور کرد. پایان جنگ تحمیلی و اقتضائات بازسازی اقتصادی و سازندگی به غلبه خردهگفتمان واقعگرایی اسلامی در سیاست خارجی دولت سازندگی انجامید. اولویت یافتن توسعه سیاسی و اصلاحطلبی در دوره اصلاحات به شکلگیری و حاکمیت خرده گفتمان صلحگرایی در سیاست خارجی ایران منجر شد. سرانجام با تکوین گفتمان اصول گرایی در عرصه سیاسی ایران، خردهگفتمان اصول گرایی عدالتمحور بر سیاست خارجی دولتهای نهم و دهم حاکم گشت.
چرا برجام نتوانست سیاست خارجی را به نفع سیاست داخلی موازنه کند؟
این مرور اجمالی حاکی از آن است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در یک چرخه بسته گفتمانی بین آرمانگرایی و واقعگرایی و متاثر از متغیرهای خارجی دوران داشته و هیچگاه نتوانسته از فردای انقلاب به مثابه کشور نرمال، سیاست خارجی خود را متناسب با متغیرهای داخلی همچون اقتصاد، صورتبندی نماید.
ایران در سالهای بعد از انقلاب، یا درگیر جنگ خارجی و یا کودتا بوده و یا درگیر تحریم و جنگ در کشور همسایه بوده و همواره «امنیت داخلی و خارجی» مسئله و اولویت نخست سیاستگذار کلان محسوب می شده و تمامی کشور را در ذیل هدف کلان یا همان «امنیت» صورتبندی می کرده است. این شرایط تا زمان انعقاد برجام یا پیمان همه جانبه (امنیتی-اقتصادی) ترک تخاصم بین ایران و غرب ادامه یافت و برجام تلاش می کرد تا با از میان برداشتن مسئله «امنیت» برای سیاستگذار کلان در ایران، مسیری برای اولویت دادن به اقتصاد نسبت به امنیت، که از فردای انقلاب به مسئله سیاستگذار تبدیل شده بود، پیدا کند.
از این رو دولت روحانی تلاش کرد با برجام، موانع خارجی تقویت امکانات داخلی را بردارد تا بعد از رفع تحریم ها و ورود تکنولوژی به ایران و رفع تخاصم و دشمنی امنیتی بین ایران و غرب، با تقویت رشد اقتصادی، زیرساخت های لازم برای رسیدن به اهداف مندرج در سند چشم انداز ۱۴۰۴ و برنامه ششم توسعه را فراهم نماید.
اما به مرور این هدف دولت روحانی که اساسا در جهت تقویت جمهوری اسلامی برای دست یابی به اهداف بر زمین مانده از فردای انقلاب ۵۷ قرار داشت به محل جدید منازعه بین گفتمان های واقع گرا و آرمانگرا در کشور تبدیل شد. چه آنکه بعد از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، آرمان گرایان در داخل کشور از خصلت ایدئولوژیک تری برخوردار شده بودند و دست کم تا قبل از تحریم های اوباما علیه ایران، درامد سرشار نفت، به آرمان گرایان ایدئولوژیست، امکان بیشتری می داد تا با صرف هزینه بیشتر، آرزوهای خود را فراتر از امکانات واقعی کشور دنبال نمایند.
شکست واقع گرایان در دولت روحانی و آرمانگرایان در دولت احمدی نژاد و استمرار شکست ها در دولت رئیسی به این دلیل بود که همگرایی ملی برای رفع تحریم ها در داخل وجود نداشت و تلاش آرمانگراها در داخل برای رسیدن به آرزوهایشان زمانی که با ضربه سخت تحریم های ترامپ رو به رو شد، فرصت ترک تخاصم و دشمنی بین ایران و غرب را از میان برد تا بار دیگر همچون فردای انقلاب ۵۷، کل سیاست خارجی ایران بر اساس تهدیدات خارجی علیه کشور، تنظیم شود نه برنامه های سیاستگذار داخلی برای رسیدن به اهداف کشور.
به سخن دیگر منازعه آرمانگرایان و واقع گرایان بر سر برجام فرصت استثنایی را برای خدمت سیاست خارجی به سیاست داخلی از میان برد و زمینه را برای استمرار خدمت و هزینه سیاست داخلی برای سیاست خارجی، فراهم کرد.
محمد جواد ظریف: آرمانگرا یا واقع گرا؟
از آنچه گذشت چند گزاره و نتیجه را میتوان استنباط و استخراج کرد. گفتمان دولت اول روحانی، واقع گرایی آرمان خواه بود که دیپلماسی با روش مذاکره را در چارچوب سه اصل عزت، حکمت و مصلحت به کار گرفت.
موفقیت دولت یازدهم در سیاست خارجی مستلزم حفظ توازن، تعادل و تناسب بین دقایق آرمانی و واقعبینانه گفتمان واقعگرایی آرمان خواه در قالب سه اصل عزت، حکمت و مصلحت بود و علیرغم فشار آرمانگرایان انقلابی که در دولت احمدی نژاد تحریم های شورای امنیت را به ایران تحمیل کردند، برجام را با هدف ترک تخاصم بین ایران و غرب، امضا کرد.
در دورههای مختلف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران توازن و تعادل بین این عناصر و اصول به خوبی برقرار نشده، به طوری که در دوره های مختلف بر بعضی از این عناصر و اصول به قیمت نادیده گرفتن عناصر و اصول دیگر تأکید و تمرکز شده است. از جمله این دوره ها بعد از برجام بود که در برخی موارد، سیاستگذار کلان بدون توجه به ضرورت تثبیت نتایج برجام، به دنبال آرمانگرایی ایدئولوژیک رفت.
تجربه تاریخی مبتنی بر چرخه گفتمانی بیانگر آن است که در دولت یازدهم عنصر واقعبینی در سیاست خارجی ایران تقویت شده و نسبت به گذشته جایگاه بالاتری دارد اما در دولت دوازدهم، اختلاف در داخل و فشار رسانه ای و سیاسی آرمانگراها مانع از پیشبرد دیپلماسی مبتنی بر عقلانیت برای دسترسی به منافع اقتصادی برجام شده تا آنجا که فرصت پیوند اقتصادی بین ایران و کشورهای خارجی روز به روز کاهش یافته و با مداخله عامل خارجی ویرانگر (ترامپ)، فرصت استثنایی بازگشت کشور به شرایط عادی از میان رفته است.
مهمترین اولویت سیاست خارجی دولت یازدهم برقراری توازن، تعادل و تناسب بین عناصر آرمانگرایی و واقعگرایی تعین یافته در سه اصل عزت، حکمت و مصلحت بود که دست کم تا سال ۱۳۹۶ توانست آن را حفظ کند.
49213