بفرمایید قند پارسی! – نازک نارنجی

اگر چه ایران تنها کشور فارسی زبان منطقه نیست و کشورهای دیگری در منطقه هستند که درحال حاضر زبان فارسی، زبان رسمی کشورهایشان است یا ریشه زبان‌شان فارسی است اما زادگاه اصلی این زبان ایران است و این ما ایرانیان هستیم که باید از هر فرصتی برای ماندگاری زبان فارسی و طعمِ شیرین این زبان استفاده کنیم تا زبان فارسی در دل و جان تمام کشورهای هم‌زبان دیگر نیز کاشته شود.

ایسناپلاس:‌ دبیرکل همکاری‌های اقتصادی اکو و سخنگوی وزارت خارجه؛ بالای سر خوشنویسی ایستاده‌اند که در گوشه سالن جا گیر شده است. خسرو ناظری درباره پیشینه خوشنویسی در شوروی سابق می‌گوید و در تکمیل سخنانش، ناصر کنعانی هم می‌گوید که خوشنویسی هنری است که در مدارس ما نیز تدریس داده می‌شود. چند میز آن طرف‌تر هم تعدادی دیگر از مقامات و دیپلمات‌ها نشسته‌اند که از چهره و لهجه‌شان در فارسی صحبت کردن؛ می‌توان حدس زد مقامات کشورهای شمال نقشه ایران هستند.

چند میز آن طرف‌تر هم تعدادی دیگر از مقامات و دیپلمات‌ها نشسته‌اند که از چهره و لهجه‌شان در فارسی صحبت کردن؛ می‌توان حدس زد مقامات کشورهای شمال نقشه ایران هستند. روی یکی دیگر از میزها مرد جوانی با کلاه میسور پتا توجهم را جلب می‌کند. این کلاه مردانه هندی معمولا در مراسمات مهم استفاده می‌شود و ما ایرانی‌ها نیز در فیلم‌های هندی محبوب‌مان بسیار این پوشش را دیده‌ایم.

کنار دو مهمان هندی برنامه می‌روم تا گپ‌وگفتی داشته باشیم. حتی اگر در قالب گفتگوی ژورنالیستی هم قبول نمی‌کرد؛ ترجیحم این است تا به عنوان یک ایرانی که مجذوب تنوع فرهنگی هندوستان است، با او یک گفتگو داشته باشم. بلرام شکلا سال‌ها قبل استاد زبان سانسکریت در دانشگاه دهلی‌نو بود و حالا رایزن فرهنگی هندوستان در ایران است. پیش از شروع گفتگو به تواضع می‌گوید که فارسی صحبت کردنش خیلی خوب نیست و ممکن است در خلال گفتگو واژه کم بیاورد.« سال‌هاست فارسی سخن می‌گویم و فارسی شعر می‌سرایم و با دوستان و استادان زبان فارسی فیض یاب می‌شوم. در هندوستان ما زبان‌های بسیاری داریم اما 700 سال، زبان فارسی زبان رسمی هندوستان بود. برای همین در تمام زبان‌های موجود در هند، واژه‌های فارسی وجود دارد. زبان فارسی اگر چه در هندوستان زنده و جاوید نیست اما محاورات و واژه‌های آن، در سایر زبان‌های هندوستان موجود است. مثلا زبان اردو بسیار زیاد از زبان فارسی بهره گرفته و من چون اردو بلد بودم، می‌دانستم هر زیبایی که اردو دارد از زبان فارسی گرفته شده است. برای همین بود که من به زبان فارسی متمایل شدم و آن را یاد گرفتم. همچنین زبان فارسی هم خانواده زبان سانسکریت است و سانسکریت از قدیمی‌ترین زبان‌های هندوستان است.»

عکس از شایان محرابی/ آژانس عکس تهران

عشق ما امروزی نیست

اما نقطه اشتراکات فرهنگی ایران و هندوستان تنها به زبان فارسی محدود نمی‌شود. ایران و هندوستان چه پیش از اسلام و چه پس از ورود اسلام به این دو سرزمین باز هم مثل دو خواهرخوانده از لحاظ فرهنگی به همدیگر شبیه و نزدیک بودند. ولی در عین قرابت‌های فرهنگی آنچه که امروز شاهد آن هستیم؛ عدم درک و شناخت درست دو ملت ایران و هند از یکدیگر است. شکلا درباره تصویر مردم هندوستان از ایرانیان می‌گوید که ایران یک دوست همیشگی برای مردم هندوستان است.«ما همیشه یک حس دوستی و اخوت نسبت به ایران داریم. همانگونه که خودتان نیز گفتید؛ هند و ایران در اغلب زوایای فرهنگی با یکدیگر مساوی و شبیه هستند. همانطور که حضرت حافظ نیز فرموده “عشق ما امروزی نیست”. من نیز می‌گویم عشق فارسی و سانسکریت و عشق ایران و هندوستان نیز امروزی نیست و تنها با اسلام یا تاریخ آغاز نمی‌شود بلکه فرا اسلام و فرا تاریخ است. ویداها هم دوش اوستاها نوشته شده‌اند اما من فکر می‌کنم که تحولات تاریخی و سیاسی موجب شده است که این دو کشور کمی بیگانه بنمایند. در صورتی که اینگونه نیست. ما برای همین نشان دادن یکی بودن، هم‌نژادی و هم دوشی فرهنگ این دو کشور اکنون در این مکان گردهم آمدیم.»

شکلا البته در این گفتگوی ما، تنها به توضیح این کلیت از اشتراکات فرهنگی و زبانی اکتفا نمی‌کند.« بسیاری از واژگان فارسی همچنان در زبان رسمی هندوستان باقی مانده‌اند. مثل پریدن یا چریدن و یا حتی چرند و پرند. برادر، مادر، شمارش اعداد و بسیاری دیگر از واژگان فارسی همچنان در زبان رسمی هند باقی مانده‌اند. اگر چه خود زبان فارسی نیز اشتراکات بسیاری با زبان عربی دارد اما باز هم ریشه آن باقی مانده است. واژه‌ها، محاورات و اعداد تمامش در دو زبان فارسی  و هندی نزدیک است. حتی اسطوره‌های ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی مانند جمشید، اوستا، هفت هند و ضرب المثل نوش دارو بعد از مرگ سهراب هم نزدیک به همدیگر هستند. یا مثلا اینکه ما در آتش ریختن پاکی را از زرتشتیان گرفتیم و حالا در هند نیز خودمان این کار را انجام می‌دهیم. یا ذوالنار بستن که رسم زردتشتیان بود نیز از ایرانیان زردتشتی ساکن هند گرفته شد و همچنان میان هندی‌ها هم رواج دارد.»

تمام ما ایرانیان تقریبا دوستداریم بدانیم که تصویر مردم کشورهای مختلف جهان نسبت به ما چگونه است. شکلا درباره تصویرش از ایرانیان می‌گوید:« ایرانیان بسیار صاف و شفاف هستند. جز خوبی چیزی از ایرانیان نمی‌بینیم. من می‌بینم که ایرانی‌ها بسیار صمیمی با ما برخورد می‌کند و البته ما نیز همین صمیمیت را نسبت به ایرانی‌ها داریم.»

بفرمایید قند پارسی!
عکس از شایان محرابی

محمدا به که مانی؟

اواخر گفت‌وگویم با شکلا بود که غلامعلی حدادعادل رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی وارد سالن می‌شود. شکلا به احترام او می‌ایستد و دستش را به گرمی می‌فشرد و در همان حین مصرع یکی از شعرهای حداد عادل را تکرار می‌کند.«محمدا به که مانی؟ محمدا به چه مانی؟» حدادعادل این شعر را در دیدار سالانه شاعران با مقام معظم رهبری در سال95 قرائت کرده بود.

تقریبا به طور رسمی برنامه آغاز می‌شود. مقامات مدعو یکی یکی در جایگاه می‌ایستند و نسبت به زبان فارسی؛ با لهجه‌های غلیظ زبان مادری‌شان ابراز ارادت می‌کنند. در این میان سفیر ترکمنستان در تلفظ واژه «غوطه ور» به مشکل بر می‌خورد و در آخر صحبت‌هایش نیز می‌گوید باید از واژه‌های فارسی برای متن استفاده می‌کردم!

سفیر تاجیکستان اما مسلط‌تر است. نظام الدین زاهدی رییس این دوره از شهرداران آسیایی نیز هست و اشعاری فارسی از یک شاعر تاجیکی می‌خواند.

نوبت به دبیر کل اکو می‌رسد. او هم تاجیکی است و انتخاب اولش خواندن شعری از یک شاعر دیگر تاجیکستانی است. دومین شعرش نیز برای امیر خسرو دهلوی است که با این بیت آغاز می‌شود«ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری/ هر چند وصفت می‌کنم، در حسن از آن زیباتری»

بفرمایید قند پارسی!

حالا بلرام شکلا پشت جایگاه ایستاده است. با وجود اینکه شکلا یک هندو مذهب است اما غزلی در وصف مولا امیرالمومنین می‌خواند که از قضا شاعرش نیز خودش است.« به من رساند نسیم سحر سلام علی/ برهمنم که شدم چون عجم غلام علی»

با همان لهجه هندی‌اش، شعر فارسی می‌خواند در وصف امام علی. در عین تضادها و تناقض‌ها اما زیبایی بود. تنها شخصی بود که به موقع خواندن شعر، تشویق حضار را برانگیخت و تایید رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی را گرفت.

نفر آخر نیز دبیرکل سفارت ارمنستان است. در ستایش زبان فارسی و نقش فرهنگی این زبان در میان کشورهای فارسی زبان دیگر سخن می‌گوید. با لهجه غلیظ ارمنی هم همان بیت معروف فردوسی را می‌خواند.« بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی»

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا