روایتی از مرگ و حواشی آن
حنیف خورشیدی در مجموعه شعرش که شایسته تقدیر جشنواره شعر فجر شده است، به مرگ و حواشی آن پرداخته و میگوید: از شاعران دور تا اکنون در اشکال مختلفی به مرگ توجه شده و با بیانها و نگاههای متفاوتی و با اندیشه و احساسهای مختلف به شعر رسیده است اما در «شعر حجم» مرگاندیشی یک روال عارفانه است.
حنیف خورشیدی که با کتاب «ندرت ناگوار مرگ» به عنوان شایسته تقدیر بخش شعر نو و نیمایی هجدهمین دوره جشنواره شعر فجر معرفی شده است در گفتوگویی مکتوب با نازک نارنجی درباره کتاب خود و مفهوم مرگ اظهار کرد: کتاب «ندرت ناگوار مرگ» در چندین ایپزود، جلوهگری مرگ را از مفهومش بیرون میآورد و میکوشد ناگفتهها و ناشنیدههایی را برای مخاطبش تصویرسازی کند. در این کتاب، مرگ سمبُل نیست، آرمان نیست و قرار نیست مرگ در اتفاق طبیعی خودش، شناخته شود. طبیعتا رفتار شاعر در اشاره به جزئیات خاصتر میشود و ضرورت برخورد با واژگان را با آنکه با صداقت عجین شده؛ اما میداند که به تنهایی کفایت نمیکند، چرا که کشف درونی شاعر با مشاهداتش به دنبال رهایی است، طوری که موقعیت مفهوم در شعر، پشت چندین لایه کشف میشود.
او سپس گفت: زبان و سبک کتاب نئواسپاسمانتالیستی است؛ جریانی نو و تازه در ادبیات، که تئوریاش را «علی مومنی» نوشته و در این کتاب اجرا شده است. تمام شعرها روی محور «مرگ دستهجمعی ماهیها در تور ماهیگیری» میچرخد، ۵۷ اپیزود با نامهای شاعرانه و حجمی دارد. به بیان دیگر، مرگ آغاز و پایانش در تعامل با هم میتواند نشانههای متفاوتی را در «زبانشعر» بیان کند تا آنچه در تصویر و روایت است، محتوای خاصتری بگیرد. صحنه اجرای مرگ، برای ماهیها همان صحنهای است که جستوجویش، ظرفیت زبانیِ اجرا را دارد، اما قاعده اجرا مهمتر است و ذهنیتی که صدایش، دیگر صدا نیست.
این شاعر با بیان اینکه «ندرت ناگوار مرگ» به «مرگ» و حواشیاش پرداخته است، اظهار کرد: این نگاه به مرگ در شعر کار تازهای نیست، چون از شاعران دور تا اکنون در اشکال مختلفی به آن توجه شده و با بیانها و نگاههای متفاوتی و با اندیشه و احساسهای مختلف به شعر رسیده است اما در «شعر حجم» مرگاندیشی یک روال عارفانه است. بهترین نمود این مدعا کتاب بی تکرار و ارزشمند «هفتاد سنگ قبر» دکتر یدالله رویایی است که چهره مرگ را به زیباترین و کاملترین شکل ممکن به تصویر میکشد.
او خاطرنشان کرد: پس مرگ، در نگاه شاعران حجم نوعی حیات جاودان است، عشق بیتسکین است و تمامیت عشق پیوند عجیبی با دریافت مرگپذیری و مرگاندیشی دارد و آنگونه که بیشتر در هویت یک ماهی به آن پرداخته که هیچ مقاومتی در نوع نگاه زیباشناختی او در پس مضامین و ترکیبهایش نداشته؛ پس عشق در «ندرت ناگوار مرگ» میتواند تن مرده بارانخوردهای باشد (ماهی صیدشده در زیر باران) که به شکل جنونآمیزی وضعیت زندگی دیگرش را نشان میدهد.
حنیف خورشیدی درباره ارزیابیاش از وضعیت شعر نیز اظهار کرد: طبیعتا نگاه نو به پدیدهها و علامتها موجب تحول در زبان هنرمند میشود تا بستری تازه در میان رابطهها باز کند و نمود و بود خود را آشکار سازد. زبان در شعرحجم بسیار متفاوت از زبان متداول در شعر پارسی است. شاعر باید به نگاه خود جسارت بهتر دیدن بیاموزد و از سطح اشیاء عبور کند و به درک عمیقترین لایههای زبان و به کیفیت تکوین تصویر در شعر برسد.
او افزود: کلمات عامیانه در شعر گفتار عامل تعیینکننده نیستند. تکوین تصویر در شعر با سادهنویسی محقق نمیشود. طلیعه یک تفکر نو با عامیانه کردن زبان امکانپذیر نیست. تلاشی که شاعر برای یافتن لغت و جای آن در مصراع از خود نشان میدهد کشف حرکتی از تجربههای فنی و تکنیکی است.
این شاعر با بیان اینکه بازسازی کردن جهان شعر با سادهنویسی مثل «آب در هاون کوبیدن» است، گفت: هیجان شعر را از شاعر میگیرد. ضریب آفرینش و قدرت خلق یک قطعه را از حرکت میاندازد. شاعر مامور تکوین واژهها برای ورود به جهان شعر است تا تعبیرپذیری واژگان و گریز از سطح و رسین به ماورای آن در نظر مخاطب آسان جلوه کند. حضور واژگان و سرعت تصاویر در یک قطعه شعر به سرعت تخیل مفهوم تازهای میدهد تا در ترکیبهای کلامی و رسیدن به نمادها و با استفاده از مجاز و استعاره حذف فاصله بین نگاه شاعر و پدیدههای پیرامون او صورت بگیرد.
او ادامه داد: شاعر وقتی به کشف حرفهای نگفته در شعر میرسد در حقیقت به درک بحران موجود در مصراع میرسد. این واقعیت در توان شاعران سادهنویس نیست. گزارش واقعیت و روایت ساده، شاعر را از پدیدارها و زیباشناسی موجود در شعر دور میکند و لذت کشف را از مخاطب میگیرد. در هر صورت کار شاعر، کشف و جستوجوی لغت برای رسیدن به نوعی شعر در شکل مدرن آن است. سادهنویسی در شعر، نوعی بدفهمی از شعر مدرن است، این گروه از شاعران هرگز به موهبت کشف در شعر نمیرسند و در حافظه مخاطب راه پیدا نمیکنند. فقط میتوانند به عنوان شاعر ابراز وجود کنند اما به درک بدعتهای زبانی و تکنیکی در شعر نمیرسند تا بتوانند با مخاطبان خود همراهی کنند.
خورشیدی در پایان گفت: کارکرد کلمه در شعر ارتباط مستقیم با توانایی شاعر دارد. تاملی که روی سطرها و مصراع های نیروزا از خود به جای میگذارد و قدرت شاعر از همین نقطه آغاز میشود. یعنی حضور هویت خود در زبان شعر و خلق اتفاق در موقعیتهای متفاوت جهت ابراز بیان، تا سهمی از تفکر خواننده را از آن خود کند.
انتهای پیام