ایران در برابر ماجراجویی های تل آویو باید به ائتلاف سازی در منطقه دست بزند
به گزارش نازک نارنجی روزنامه ایران نوشت:این راهبردی است که پیامدهای سیاست افزودن بر تنش را از منظر اقتصادی و سیاسی و امنیتی بر تل آویو تحمیل می کند و می تواند به سدی در برابر اهداف بلندپروازانه آن در سیاست اشغال و ناامن سازی تبدیل شود.
حمله نظامی بامداد شنبه گذشته اسرائیل علیه ایران را باید در چهارچوب این سیاست برای به اوج رساندن تنش دید. با این حال حمله ای که این رژیم ترتیب داد، برخلاف آن چیزی بود که از روزهای پیش در یک جنگ روانی به جریان انداخته و مورد ادعا قرار داده بود و در آن مرتباً از حمله پشیمان کننده و تعابیر هشدارآمیزی از این دست بهره می برد.
رهبران تل آویو در نهایت به یک عملیات نظامی محدود به شماری از اهداف ایرانی بسنده کردند زیرا انجام این عملیات نمی توانست فارغ از توجه آنها به تغییر موازنه ای باشد که از مدت ها پیش در روند منازعه میان ایران و اسرائیل شکل گرفته بود و طبیعتاً ملاحظات و نگرانی هایی را پیش پای مقام های اسرائیلی گذاشته و آنها را نسبت به عواقب گشودن یک جنگ بزرگ علیه ایران هوشیار کرده بود. بویژه آنکه ایران با اوج گیری ادعای تل آویو مبنی بر هدف قرار دادن تأسیسات هسته ای و حیاتی خود، از مقابله به مثل و تلافی جویی متقابل سخن به میان آورده بود. هشداری که با تکیه بر ظرفیت و توان موشکی خود مطرح کرد و قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی را به رخ طرف مقابل کشید.
بنابراین در پی وقوع تعرض نظامی اسرائیل، مواجهه ایران در دو سطح حائز اهمیت می شود؛ یک وجه در رویکرد متقابل نظامی بازتاب پیدا می کند که بی تردید با یک برآورد دقیق و جامع و با کمترین خطای محاسباتی در دستور کار قرار می گیرد.
وجه دیگر که در ساحت دیپلماسی دنبال خواهد شد، بر تلاش جهت اجماع سازی منطقه ای و جهانی با تکیه بر ابعاد دیپلماتیک و حقوقی متمرکز خواهد شد. نتیجه عینی این رویکرد با ابتنا بر اصل مهم پایان جنگ غزه و لبنان و کمک به ایجاد آتش بس بر اساس خواست جریان مقاومت خواهد بود؛ امری که می تواند به متزلزل کردن وضعیت سیاسی «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی بینجامد.
در همین راستا اگر آتش بس در منطقه برقرار شود، دولت نتانیاهو سرنگون خواهد شد چرا که بقای دولت او در تداوم و گسترش جنگ است. بنابراین اگر روند مذاکراتی که در قطر شروع شده و قرار است در روزهای جاری ادامه پیدا کند، به نتیجه رسیده و آتش بس در لبنان و غزه برقرار شود، یکی از اهداف مهم دیپلماسی ایران محقق خواهد شد.
در چنین شرایطی سیاستی که نخست وزیر اسرائیل از قبال ترغیب ایالات متحده به درگیرشدن بیشتر در تنش های منطقه ای دنبال می کند، امکان زیادی برای اجرا نخواهد داشت.
بویژه آنکه انتخابات ریاست جمهوری در امریکا فرصتی برای همنوایی بیشتر با ماجراجویی های اسرائیل ندارد و از سوی دیگر بواسطه راهبردی که در روند رقابت با چین در دست اجرا دارد، تصمیمی برای افزودن بر هزینه های مداخله میدانی در خاورمیانه ندارد. همچنین ایران در جریان تقابلی که با اسرائیل در ماه های اخیر به جریان افتاده، آمادگی خود را برای تحمیل خسارات سنگین بر امریکا در صورت همراهی تمام عیار با اسرائیل در جنگ نشان داده است. ایجاد این سطح از بازدارندگی در کنار دیپلماسی فعالی که دولت نسبت به کشورهای عربی منطقه به جریان انداخته است، چشم انداز مثبتی را برای مقام های اسرائیلی جهت تعمیق بحران و توسعه دامنه منازعه نظامی با ایران به تصویر نمی کشد.
از این رو به نظر می رسد با توجه به حمایت دیپلماتیک کشورهای عربی از ایران در پی حمله اخیر اسرائیل، فرصت بی بدیلی برای اجماع سازی نه تنها در سطح منطقه که فراتر از آن در حلقه بزرگی از بازیگران جامعه بین الملل برای نمایان کردن ابعاد سیاست سبعانه رژیم صهیونیستی فراهم شده است.
21302