ارتباط صادق بوقی و سین کیانگ؛ چگونگی تبدیل فرصت به تهدید

به هرحال این خود صادق بوقی نبود که مرا به یاد سین کیانگ انداخت. در واقع، نوع مواجهه ای که با صادق بوقی بازار ماهی فروشان شد یا بعضاً در کشور ما با فرهنگ و هنر به طور عام و خصوصاً این جنس فرهنگ مردمی یا فولکلور به طور خاص می شود سبب شد تا به یاد استان مسلمان نشین سین کیانگ چین در شمال غربی این کشور و نوع مواجهه دولتمردان چین با فرهنگ و رسوم و هنر مردم این منطقه بیفتم که از قضا قرابت فرهنگی زیادی با ایران دارد و نام شهرهای بزرگ آن مانند کاشغر و ختن بارها در ادبیات فارسی ما تکرار شده است.

نقل این تجربه به منظور تخطئه داخل و تقدیس خارج یا به قولی که جدیداً مرسوم شده «خود تحقیری» نیست. این مطلب صرفاً بیان تجربه موفقِ یک کشور اتفاقاً غیرغربی مانند چین است که در پیگیری برخی اهداف، از جمله ایستادگی در برابر تهاجم فرهنگی غرب و تلاش برای حفظ انسجامِ داخلی، وجوه مشترک قابل توجهی با کشور ما دارد.

لذا فکر کردم مفید خواهد بود اگر برخی از اقدامات چین در حمایت، تقویت و توسعه فرهنگ و هنر به طور عام و بهادادن به فرهنگ و هنر محلی ـ بومی و سنتی این کشور به طور خاص را؛ به جای سرکوب و منکوب و مقهور کردن آن نصب العین قرار داده و بهره های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که چین از رهگذر چنین حمایتی به دست آورده است را مدنظر قرار دهیم و ارزیابی کنیم که ما چه می کنیم و آنها چه می کنند و بعد کلاه خود را قاضی کنیم که کدام روش بهتر است و اگر امثال صادق بوقی – هنرمندان صاحب نام و اهالی فرهنگ که جای خود دارد – در سین کیانگ چین زندگی می کردند با آنها چگونه رفتار می شد و چگونه از ظرفیت های بومی ـ محلی و سنتی آنها برای اهداف بزرگ تر ملی بهره برداری می شد.

در شهر ارومچی، مرکز سین کیانگ که مدت هاست به هدف اصلی رسانه های غربی برای واردآوردن فشارهای حقوق بشری به چین تبدیل شده، همراه با مدعوین مختلف دیگری از سایر کشورها به بازدید از تالار یا مرکز هنر مقامی این منطقه خودمختار رفتیم. یک تالار دوطبقه با چندین سالن بزرگ اجرا، تمرین، نمایشگاه، کلاس های هنری، سالن اجتماعات و محوطه ای وسیع که با انواع آثار و نمادهای هنری و فرهنگی منطقه آراسته شده بود.

این مرکز که یک سالن اجرا و نمایش بزرگ با 1700 صندلی دارد و اصلی ترین نماد فرهنگی – هنری شهر ارومچی سین کیانگ محسوب می شود، در سال 1949 به نقلی بر بنای ویران شده ای از دوران قدیم با کارکردی مشابه، ساخته شده است. چند محوطه داخلی تالار را با تابلوهای نقاشی رنگ و روغن بزرگ از نقاشان معروف اویغور، تصاویر اساتید موسیقی منطقه در حال نواختن دوتار و رباب، تصاویر بزرگ قاب شده از رهبران مختلف چین که شخصا برای دیدن نمایش ها و اجراهای مقامی – به گویش چینی موقامی- به این تالار آمده اند و تصاویر زیادی از هنرمندان برجسته زنده و فقید این استان و صنایع دستی منطقه، آراسته شده که آن را به یک موزه کوچک فرهنگ مردمی تبدیل کرده بود.

پروفسور لیو بین (Liu Bin) استاد مردم شناسی و فرهنگ چین در سخنرانی مبسوط خود با موضوع «حفاظت از میراث و توسعه فرهنگ سنتی همه اقوام در سین کیانگ» توضیح داد که دولت و خصوصاً شخص آقای شی، تا چه اندازه به فرهنگ و هنر بومی منطقه سین کیانگ اهمیت می دهند و شخص آقای شی دستورهای قاطعی برای حمایت و سرمایه گذاری دراین خصوص صادر کرده است و به همین خاطر مسئولیت بزرگی روی دوش مسئولان محلی این استان و مدیران این تالار هنرهای مقامی است.

بر اساس توضیحات لیو این مرکز مسئول جذب همه استعدادهای هنری ـ فرهنگی منطقه است. هر فرد بومی که خود را در یک رشته هنری صاحب استعداد می داند یا به یادگیری یک رشته هنری علاقه مند است توسط این مرکز جذب شده برای او آموزش هایی در نظر گرفته می شود. هنرجویان تبدیل به استاد می شوند و اساتید توانمند می شوند تا کارگاه ها و گروه های هنری خود را در مناطق مختلف این استان دایر کنند.

ارتباط صادق بوقی و سین کیانگ؛ چگونگی تبدیل فرصت  به تهدید

هر سال ده ها برنامه فرهنگی ـ هنری بومی، استانی و ملی در مقیاس های بزرگ و بسیار بزرگ در سین کیانگ برگزار می شود که عمده این قابلیت مدیون و مرهون این توجه، سرمایه گذاری و برنامه ریزی است که ریشه آن در تفکرات آقای شی و دولت چین است. چنین مراکزی مانند تالار هنر مقامی سین کیانگ نیز مأمن و مأوای همه گروه های هنری هستند. از طریق این مرکز و سایر مراکز هنری در استان سین کیانگ که در شهرهای کاشغر، ختن و یینینگ پراکنده اند صدها گروه هنری رشد کرده و هر سال به بیش از 70 کشور دنیا اعزام می شوند تا در آنجا برنامه های مختلف فرهنگی و هنری را به اجرا در آورند.

این ابتکار سوای از اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجب رونق گسترده اقتصاد هنر، اشتغال زایی گسترده جوانان و هنرجویان، از انزوا خارج شدن اساتید فرهنگ و هنر و ترویج و تبلیغ فرهنگ و هنر چینی در سراسر دنیا شده است. همچنین هر دو سال یک بار یک فستیوال هنری در این مرکز برگزار می شود که از 56 کشور جهان خصوصا کشورهای منطقه اسیای غربی و آسیای مرکزی در آن شرکت می کنند و منجر به تبادلات گسترده مردم با مردم می شود که شخص شی جین پینگ بارها و در طی سالهای گذشته بر اهمیت آن بسیا تاکید و توجه داشته است.

پروفسور بین توضیح داد که این تالار، در واقع حکم تالار اصلی هنر مقامی ارومچی را دارد و از طریق 12 مقام مختلف اویغوری در پی حفظ و تقویت سنت های این مردم است. بر اساس اطلاعاتی که او ارائه می کرد وضعیت موجود حاصل سالها تلاش و پرداخت یارانه دولتی به مقوله هنر مقامی است و تنها برای همین یک تالار در شهر ارومچی دولت چین تا کنون نزدیک به 25 میلیون دلار هزینه کرده است.

لیو بین با شوق و شعفی زائدالوصف به تعریف مقام پرداخت و به گونه ای که اساساً این واژه چینی است توضیح داد که «مُوقام – همان مقام خودمان – به اجرای موسیقی و رقص بومی ـ سنتی مردم اویغور گفته می شود که روایت گر تاریخ و سنت های دیرینه آنها است و عناصر مختلف هنری مانند موسیقی، رقص و داستان سرایی را با هم ترکیب می کند تا تجربه ای مسحورکننده برای مخاطب ایجاد کند.»

ارتباط صادق بوقی و سین کیانگ؛ چگونگی تبدیل فرصت  به تهدید

در آخر نشست در قالب یک سؤال و به شکل محترمانه ای اشاره کردم که مقام اگرچه ریشه کهنی در فرهنگ و هنر و خصوصاً موسیقی فارسی دوران ساسانی دارد؛ اما از دیرباز به یکی از وجوه فرهنگی ـ هنری مشترک این منطقه تبدیل شده است که باید آن را تقویت و پاسداری کرد و آن را به نقطه عزیمتی برای پیوندهای بیشتر میان اقوام مختلف شرق و غرب آسیا تبدیل کرد.

پروفسور لیو که ظاهراً در اواخر دهه هفتاد خود به سر می برد؛ اما به نظر کاملاً سالم و پر نشاط بود، نکته من را گرفت و ضمن تأیید این موضوع و پس از تعریف و تمجیدهایی که از فرهنگ و هنر باستانی ایران کرد با هوشمندی و ظرافت گفت: آنچه مهم است این نیست که این واژه ها از آنِ کیست یا از کجا شروع شده است؛ مهم این است که آنها چگونه حفظ و مراقبت و توسعه پیدا می کنند و سخن امروز من این است که بر خلاف ادعای غربی ها که ما در سین کیانگ در حال نسل کشی و ازبین بردن فرهنگ و آداب ورسوم مردم اویغور هستیم می بینید که تا چه اندازه به «موقام» و توسعه آن اهمیت می دهیم و کاری کرده ایم که همه اقوامی که در سین کیانگ زندگی می کنند از اینکه چینی هستند و از اینکه به راحتی می توانند آیین ها، روش ها، جشن ها، سنت ها و فرهنگ و هنر بومی خود را داشته باشند راضی هستند و به خودشان افتخار می کنند.

سخنان او را حمل بر ضرب المثل معروف خودمان که «داشتم، داشتم هنر نیست دارم، دارم هنره» و تعریض به خود و نوع رفتار ایران با فرهنگ و هنر بومی خودمان نکردم؛ چون اساساً چینی ها روحیه تعریض و کنایه به معنای ایرانی آن ندارند و درک کردم که صرفاً در حال تبیین اقدامات گسترده و مؤثر خودشان در احیای فرهنگ و هنر و سنت های چینی و استفاده از آن به عنوان سلاحی برای ایستادگی در برابر فرهنگ غربی بوده است. البته اگر در آن زمان ماجرای صادق بوقی اتفاق افتاده بود که بخش هایی از جهان را هم به واکنش واداشت، آن وقت شاید قضاوتم نسبت به اینکه جمله او حاوی تعریض بود یا نه تفاوت می کرد. به هرحال در آن زمان بیشتر یاد تأکیدی که کوین راد، نخست وزیر استرالیا در کتاب «جنگ قابل اجتناب» بر اهمیت ملی گرایی از منظر شی جین پینگ کرده بود افتادم؛ چون در آن مقطع مشغول ترجمه آن بودم. در آنجا نویسنده به طور مفصل تبیین می کند که چطور در مقطعی رهبران چین خصوصاً از زمان دنگ شیائوپینگ متوجه شدند که برخلاف روش مائو که می رفت تا فرهنگ و هنر و سنت های چینی را به کل نابود کند یکی از مؤلفه هایی که می تواند چینِ یک میلیارد و 300 میلیون نفری را یکپارچه نگاه دارد از قضا احیای فرهنگ و هنر و سنن باستانی این کشور است.

از نظر کوین راد شی به خوبی فهمیده بود که صرفاً باتکیه بر ایدئولوژی مارکسیست ـ لنینیستی نمی تواند وحدت ملی را تضمین کند و اساساً ایدئولوژی چیزی برای افتخار و سربلندی به همراه نمی آورد و برعکس این فرهنگ و هنر و سنت های هزاران ساله چین است که باعث ایجاد وحدت ملی و هویت بخشی به تک تک چینی ها می شود.

در آن لحظه گشت وگذار میدانی، احساس می کردم آنچه را که قبلاً خوانده ام با چشم سر می بینم و با همه وجودم حس می کنم. وقتی سخنران می گفت میلیون ها نفر از سراسر چین و از کشورهای دیگر دنیا و خصوصاً کشورهای همسایه برای دیدن برنامه های فرهنگی و هنری بومی شهرهای مختلف سین کیانگ از جمله ارومچی، کاشغر، ختن، یینینگ و … به این منطقه سفر می کنند و این گردشگری نه تنها باعث تقویت اقتصاد هنر بلکه باعث بالارفتن سطح اعتمادبه نفس و رشد همگرایی این استان با سایر بخش های چین شده است، تحلیل ماریا رپنیکوا در کتاب «قدرت نرمِ چینی» درباره استفاده شی از فرهنگ و هنر چین به عنوان ابزاری علیه غرب در ذهنم جرقه می زد. (این کتاب را ترجمه کرده ام و ان شاءالله به زودی منتشر می شود)

او در این کتاب تشریح می کند که چگونه شی جین پینگ از فرهنگ و هنر و سنت های چینی برای استحکام پایه های قدرت نرم فرهنگی چین در مقابله با غرب استفاده کرد. او می نویسد که شی جین پینگ بیش از سایر رهبران سلف خود به موضوع فرهنگ و هنر اهمیت داد و در دوران او یک رنسانس فرهنگی، هنری رخ داد چرا که او به خوبی دریافته بود که به جای نابودکردن فرهنگ و هنر باستانی چین ـ آن گونه که مائو در انقلاب فرهنگی در حال انجام آن بود – می تواند از آن برای احیای روحیه ملی گرایی چین و نیز برای مبارزه با «قدرت نرم» آمریکا استفاده کند.

لیو بین در ادامه توضیحات خود وقتی تشریح می کرد که چگونه در اثر حمایت های مادی و معنوی دولت چین از «مُوقام» و سایر اشکال فرهنگ و هنر بومی این منطقه به اتحاد و یکپارچگی اقوام مختلف ساکن در این استان و مرتبط کردن آنها با سایر بخش های چین کمک کرده است، درستی ادعای رپنیکوا در کتاب «قدرت نرم چینی» را دریافتم.

بعدازاین دیدار زمانی که به بازار بزرگ ارومچی و بعدتر به اماکن دیگری در کاشغر، یینینگ، شوفا و سایر مناطق این استان رفتیم به چشم خود تنوع و رنگارنگی فرهنگی و هنری در این منطقه را دیدم. کنید تقریبا در هر گوشه ای از بازار بزرگ ارومچی، شهر قدیم کاشغر و .. گروه های مختلف قومی ایغور، قرقیز، قزاق و سایر اقوام را که عمده آنها هم مسلمان هستند می دیدیم که در حال برگزاری انواع مختلفی از اجراهای هنری بوند. شاخصه عمده این اجراها، لباس های رنگارنگ محلی، سازهای سنتی، اشعار و قصه گویی ها و رقص های محلی و فولکلور و استفاده از هنر خوشنویسی و سفالگری و صنایع دستی بود که گرداگرد هریک از آنها صدها نفر از مردم محلی که در میان آنها گردشگران خارجی نیز مشاهده می شدند گرد آمده بودند.

ارتباط صادق بوقی و سین کیانگ؛ چگونگی تبدیل فرصت  به تهدید

وقتی یکی از روزنامه نگاران چینی از من پرسید سین کیانگ را چگونه دیدید؟ برایش تشریح کردم که چنین وضعیتی برای من که در کشوری تشکیل شده از اقوام مختلف، زندگی می کنم عجیب نیست و ما در سراسر ایران چنین تنوع فرهنگی و هنری را داریم و به همین خاطر است که فرش ایرانی که نمادی از نشستن و درهم تنیده شدن رنگ ها و طرح های مختلف و بعضاً متضاد در کنار هم به زیباترین و الهام بخش ترین شکل ممکن است در جهان عالم گیر شده است. از این تعبیر خیلی خوشش آمد و پرسید آیا می توان برای سین کیانگ هم از آن استفاده کرد و من گفتم بله در اینجا هم همان تنوع و گونه گونگی و آمیختگی رنگ ها و فرهنگ ها که در صلح و آرامش با یکدیگر زندگی می کنند دیده می شود. بعداً دیدم که همین تعبیر را به نقل از من در روزنامه متبوعش استفاده کرده بود.

چین با اعزام گروه های مختلف هنری به کشورهای جهان خصوصاً کشورهای اروپایی در قالب فستیوال چاینا ـ یورو و دعوت از نخبگان و روزنامه نگاران سایر کشورها از جمله کشورهای غربی به این منطقه و جذب گردشگران خارجی یک هدف عمده دیگر را نیز تعقیب می کند و آن خدشه دار کردن روایت های ضد چینی کشورهای غربی خصوصاً آمریکایی ها نسبت به چین به طور عام و نسبت به منطقه سین کیانگ به طور خاص است.

سوای از آمارهای ارائه شده از سوی چین در خصوص میزان سرمایه گذاری حزب کمونیست بر روی فرهنگ و هنر و سنت های بومی منطقه سین کیانگ، هر گردشگری که از این منطقه دیدن کند با مشاهدات میدانی روبرو می شود که به او دروغ نمی گویند. تنوع فرهنگی زنده، پویا، چالاک و در جریانی در این منطقه به چشم می خورد قابل انکار نیست و نشان دهنده یک استراتژی و سرمایه گذاری دقیق از سوی دولت چین است که دو هدف اصلی را دنبال می کند.

نخست تقویت ملی گرایی چینی و مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب از طریق حفاظت و حمایت گسترده از توسعه فرهنگ و هنر ملی و سنتی این کشور به طور عام و دوم فائق آمدن بر افراط گرایی، تروریسم و جدایی طلبی در استان سین کیانگ به طور خاص که این تلاش ها توانسته است تا اندازه زیادی چینی ها را در رسیدن به هر دو هدف موفق جلوه دهد.

دکمه بازگشت به بالا