زندگی پس از مرگ چگونه است؟
امام علی(ع) به عبرت گرفتن از سرنوشت گذشتگان توصیه می فرمایند و به این نکته توجه می دهند که آنها از شما قدرتمندتر و دارای عمری طولانی تر بودند؛ اما می بینید که بعد از كاخ نشينی و زندگى پر زرق و برق دنيا به چه روزى گرفتار شدند، آنها درمیان گورهایی هستند که ساختمانش تنها با خاك برپا گشته، قبرهايى كه به يكديگر نزديك است، ولى ساكنانش از يكديگر دورند و فنا و فرسودگى آنها را در هم كوبيده و سنگها و خاكها جسمشان را خورده است.
پس از مرگ، ارواح بدكاران گرفتار مجازاتهاى سختى هستند كه در قرآن به بعضى از آن اشاره شده است؛ مانند: «عذاب آنها آتشی است كه هر صبح و شام با آن مجازات مى شوند و روزى كه قيامت برپا شود [گفته می شود:] آل فرعون را در سخت ترين عذابها وارد كنيد». اما نيكوكاران در بهشت برزخى جاى مى گيرند و از نعمات شادی بخش خداوند بهره منداند، حتی از بعضى روايات استفاده مى شود كه ارواح نيكان با يكديگر ديدار می کنند و حلقه هاى انس تشكيل مى دهند.
امام علی(ع) در ارتباط با حوادث قبر تا قبل از آمدن قیامت می فرماید: «پیش از فرا رسیدن قیامت امورى وجود دارد مانند: تنگى قبر، شدت غم و اندوه، درهم فرو رفتن استخوان ها بر اثر فشار قبر، تاريكى لحد و پوشانده شدن آن از سنگ ها». در واقع مرگ نه به معناى پايان همه چيز، که انتقال از محيطى آرام و مرفه به محيطى بسيار وحشتناك است و همه اين امور، هشداری است برای انسان تا خود را برای چنین سفری آماده نماید.
ایشان در مورد اموات می فرماید: جسم آنها هیچ احساسی ندارد و تمام رابطه هایش با محیط اطراف گسسته شده است. وضعیت شان نسبت به سرای دیگر اینگونه است که خطرات آن را وحشتناك تر از آنچه مى ترسيدند، يافتند و نشانه هاى پاداش را بزرگ تر از آنچه مى پنداشتند مشاهده كردند. مهلتی که برای رسیدن به جایگاهشان داده شده است، عالَمى از بيم و اميد براى آنها فراهم ساخته كه اگر قادر بر سخن گفتن بودند از وصف آنچه در آنجا مشاهده كرده اند عاجز مى ماندند.
امام علی(ع) می فرماید: «با چشم دل و گوش عقل می توان حال مردگان را مشاهده کرد و سخنانشان را شنید. آنها مى گويند: چهره هاى زيباى ما زشت و پژمرده شد و بدنهاى نرم و نازك مان از هم متلاشى شد؛ تنگى قبر، ما را در فشار قرار داد؛ ترس را از یکدیگر به ارث برديم و خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته است؛ زيباييهاى بدن ما محو شده و نشانه هاى شناسايى چهره ما دگرگون گشته؛ اقامت ما در اين خانه هاى وحشت طولانى شده است؛ نه از اين درد و رنج فرجى يافته ايم و نه از تنگى قبر گشايشى».
ایشان به مسئله مرگ و عوارض سخت پایان زندگی اشاره كرده و آن را در 4 مرحله خلاصه مى كند: 1- تحليل رفتن قوا و آشكار شدن انواع بيماريها، كه گام اوّل به سوى مرگ است. 2- مراجعه مکرر به اطبا و بى تأثير بودن آن. 3- مرحله يأس از سلامتی و انتظار پايان عمر. 4- زمانی كه در شرف ترک دنيا و دوستان است، عارضه اى گلوگيرش می شود كه فهم و دركش را از کار می اندازد و او در حيرت و سرگردانى فرو می رود، در این حال به فکر وصیت و سخنان لازم می افتد ولی چه سود که دیگر زبانش از کار افتاده است. با مطالعه کتاب آن سوی مرگ بیشتر آگاه شوید.
روايات زيادى در منابع اسلامى داريم كه نشان مى دهد اعمال خيرى كه انسان براى درگذشتگان انجام مي دهد به صورت هدايائى به آنها مى رسد، اين مطلب هم دلالت بر وجود عالم برزخ دارد و هم دليل بر ارتباط اموات با اين جهان است. در روايات متعددى آمده كه اگر انسان در ميان مردم، سنّت حسنه اى يا سنّت سيّئه اى بگذارد، آثارش به او مى رسد؛ همچنين مردگان از بركات صدقات جاريه (يعني كارهاى نيكى كه اثر مستمر دارد) نيز بهره مند مي شوند.
امام علي(ع) می فرماید: «حشرات موذى [در قبر]، پوست تن او را از هم مى شكافند و سختى هاى گور، بدن او را مى پوساند، گذشت شب و روز، نشانه هاى او را از ميان بر مى دارد؛ بدنها، پس از طراوت، پژمرده و دگرگون مى شوند و استخوان ها بعد از توانايى و قدرت مى پوسند و متلاشى مى شوند؛ و در این حال ارواح در گرو مسئوليّت سنگين اعمال خويش اند و در آنجا به اسرار نهان [قيامت كه در آن شک داشتند] يقين حاصل مى كنند [از همه دردناكتر اينكه] نه بر اعمال صالحشان چيزى افزوده مى شود و نه از اعمال زشتشان مى توانند توبه كنند!».
آيا لحظه مرگ لحظه وداع با همه چيز است؟ لحظه پايان راه زندگى و لحظه بيگانگى ابدى و جدايى مطلق از اين جهان است؟ يا لحظه تولد ثانوى و بيرون شتافتن از رحم دنيا به جهان وسيع و پهناور ديگر و شكسته شدن يك زندان وحشتناك؟ تصوير لحظه مرگ در قيافه نخست، كافى است كه شربت زندگى را در كام آدمى تلخ و ناگوار سازد و يا او را براى فرار از مرگ به تن دادن در برابر هر شرطى تسليم كند. در حالى كه تصوير آن در چهره دوم، مىتواند شربت زندگى را گوارا سازد و به انسان بگويد به خاطر اين زندگى در برابر هر شرطى تسليم نشو، آزادباش و از مرگ افتخارآميز نترس.
امام علی(ع) در بازگشت از صفین، در کنار قبرستانی خطاب به مردگان فرمودند: «اى ساكنان خانه هاى وحشتناك و سرزمين هاى خالى و قبرهاى تاريك! اى خاك نشينان! اى غريبان! اى تنهايان! و اى وحشت زدگان، شما در اين راه پيشگام ما بوديد و ما نيز به دنبال شما خواهيم آمد. اما خانه هايتان را ديگران ساكن شدند، همسرانتان [اگر جوان بودند به نكاح ديگران درآمدند و اموالتان ميان ورثه تقسيم شد. اينها خبرهايى است كه نزد ماست، نزد شما چه خبر؟ آگاه باشيد اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده مى شد به شما خبر مى دادند كه بهترين زاد و توشه براى سفر آخرت تقوا و پرهيزكارى است».
(که به آن نیز گفته میشود) مفهومی است که میگوید وجودی و یا جریان آگاهی وی، پس از فیزیکی، به حیات خود ادامه میدهد. با توجه به دیدگاههای مختلف در مورد زندگی پس از مرگ، بخش وجودی فرد که پس از مرگ باقی میماند، ممکن است یک جزئی یا کل یا بخش روحانی وجود باشد. که با خود حمل میکند و ممکن است هویت شخصی را ارائه دهد. اعتقاد به زندگی پس از مرگ در تناقض با اعتقاد به پایان آگاهی پس از است.
در برخی از دیدگاهها، این تداوم وجودی در صورت میگیرد و در دیدگاههای رایج دیگر، ممکن است فرد در متولد شود و چرخه زندگی را دوباره آغاز کند؛ احتمالاً بدون هیچ خاطره ای از آنچه در گذشته انجام دادهاست. در این دیدگاه، چنین تولدها و مرگهایی ممکن است بارها و بارها بهطور مداوم رخ دهد تا زمانی که فرد به قلمرو معنوی یا دنیای دیگر دسترسی پیدا کند. نظرات اصلی در مورد زندگی پس از مرگ از ، و نشأت میگیرد.
برخی نظامهای اعتقادی، همچون ، معتقدند که پس از مرگ، به مکانی خاص که با قضاوت الهی خود بر پایه عمل یا فرد در طول زندگی تعیین میکند،منتقل میشوند. در مقابل، در سیستمهای اعتقادی بر پایه ، مانند ، ادامه حیات مستقیماً توسط اقدامات فرد در زندگی پایان یافته اش تعیین میشود.
مدلهای متافیزیکی مختلف
بهطور کلی خداباوران معتقدند که زندگی پس از مرگ در انتظار فرد است. پیروان برخی از ادیان عموماً غیرخداپرست تمایل دارند که به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته باشند اما بدون اشاره به خدایی! فرقه ای قدیمی بودند که عموماً معتقد بودند که خدایی وجود دارد اما پس از مرگ وجود ندارد.
بسیاری از ادیان، خواه معتقد به وجود روح در جهان دیگری مانند ، و بسیاری از ، یا مانند بسیاری از اشکال و ، معتقدند که جایگاه شخص در زندگی پس از مرگ پیامدهای رفتار آنها در طول است.
تناسخ مفهومی یا و بیان کننده مرحله ای از موجود زنده است که زندگی جدیدی را در جسم یا هر کالبد دیگری بعد ازهر مرگ آغاز میکند. همچنین به آن تولد مجدد یا انتقال میگویند و بخشی از دربارهٔ وجود چرخه ای است. این اصل اساسی همه شاخص ، یعنی ، ، و . ایده تناسخ در بسیاری از فرهنگهای باستانی یافت میشود و اعتقاد به تولد دوباره توسط شخصیتهای تاریخی یونانی مانند ، و . به علاوه یک باور رایج از ادیان مختلف باستانی و مدرن مانند ، و است. همچنین در بسیاری از جوامع ای در سراسر جهان، در مناطقی مانند ، ، و آمریکای جنوبی یافت میشود.
اگرچه اکثریت مذاهب در ، و معتقد به تجدید حیات افراد نیستند، اما گروههای خاصی در این ادیان به تناسخ اشاره میکنند. این گروهها شامل پیروان اصلی جریان تاریخی و معاصر ، ، ، ، و هستند روابط تاریخی بین این فرقهها و اعتقادات مربوط به تناسخ که مشخصه ، ، ، و و ادیان هندی بود، موضوع تحقیقات علمی اخیر بودهاست. و بنیانگذار آن چارلز فیلمور تناسخ را آموزش میدهند.
بهشت و جهنم
، آسمانها، ، پاک بوم، ، ، یا سامرلند، مکانی متداول یا است که گفته میشود در آن موجوداتی مانند ، ، ، یا نیاکان محترم در آنجا حضور دارند. بر ، یا زندگی میکنند. بر اساس اعتقادات برخی ادیان، موجودات آسمانی میتوانند به زمین فرود آیند یا و موجودات زمینی میتوانند در زندگی پس از مرگ به آسمان صعود کنند یا در موارد استثنایی زنده وارد بهشت شوند.
بهشت غالباً به عنوان «مکان برتر»، مکان، در تقابل با یا یا «مکانهای پست» توصیف میشود، صرفاً به خواست خدا در این جهان یا جای دیگر در انتظار انسانها هستند. برخی به احتمال وجود بهشت و جهنم بر روی زمین در جهان آینده معتقدند.
در ، بهشت را ساوارگا لوکا میدانند. هفت ناحیه مثبت وجود دارد که روح میتواند پس از مرگ به آنها برود و هفت ناحیه منفی. پس از اتمام اقامت خود در منطقه مربوط، روح با توجه به در معرض تولد مجدد در اشکال مختلف زندگی قرار میگیرد. این چرخه میتواند پس از رسیدن روح به یا شکسته شود. به هر مکان وجودی، اعم از انسان، یا خدایان، خارج از جهان ملموس (بهشت، جهنم، یا دیگر)، جهان دیگر گفته میشود.
، در بسیاری از سنتهای مذهبی و ، محل و در زندگی پس از مرگ است. با تاریخ غالباً جهنم را به عنوان یک به تصویر میکشند، در حالی که ادیان معتقد اغلب را به عنوان یک دوره واسطه بین به تصویر میکشند. بهطور معمول، این سنتها جهنم را در بعد دیگری یا زیر سطح قرار میدهند و اغلب شامل ورودیهای جهنم از سرزمین زندهها است. دیگر مقاصد زندگی پس از مرگ شامل است.
سنتهایی که زندگی پس از مرگ را محل مجازات یا پاداش نمیدانند، فقط جهنم را محل اقامت مردگان، ، مکانی بیطرف (به عنوان مثال، یا ) که در زیر قرار دارد، توصیف میکنند.
درون دینها
زندگی پس از مرگ نقش مهمی در داشت و سیستم اعتقادی آن یکی از قدیمیترین سیستمهای شناخته شده در تاریخ ثبت شدهاست. هنگامی که بدن میمیرد، قسمتهایی از روح آن که به نام (جسم دوگانه) و () شناخته میشود، به پادشاهی مردگان میرود. در حالی که روح در سرزمین ساکن بود، به عنوان جبران خسارت برای محافظتی که انجام داد، خواستار کار شد. مجسمههایی در آرامگاهها قرار داده شد تا جایگزین آن مرحوم شود.
رسیدن به پاداش در زندگی پس از مرگ، سختی زیادی داشت. نیاز به قلبی عاری از گناه و توانایی خواندن جادوها، رمزهای عبور و فرمولهای داشت. اگر قلب سبکتر از پر بود، میتوانست از آن عبور کنند، اما اگر سنگین تر بود توسط شیطان بلعیده میشد.
مصریها همچنین معتقد بودند شدن و قرار دادن در سارکوفاگ (یک «تابوت» مصری باستان حکاکی شده با نمادها و طرحهای پیچیده، و همچنین تصاویر و ) تنها راه برای زندگی پس از مرگ است. تنها اگر جسد به درستی شده و در یک دفن شود، مردگان میتوانند دوباره در سرزمین زندگی کنند و را در حرکت روزانه خود همراهی کنند. با توجه به خطرات ناشی از زندگی پس از ، کتاب مردگان و همچنین غذا، جواهرات و «نفرین» همراه بدن در قبر قرار میگرفت. آنها همچنین از روش «باز کردن دهان» استفاده کردند.
تمدن مصر باستان بر اساس دین بود. اعتقاد آنها به تولد مجدد پس از مرگ، نیروی محرک اعمال آنها شد. مرگ صرفاً یک وقفه موقت بود، نه توقف کامل، و میتوان زندگی ابدی را با تقوایی برای خدایان، حفظ شکل فیزیکی از طریق مومیایی کردن و تهیه مجسمه و دیگر وسایل تشییع جنسی تضمین کرد. هر انسان شامل بدن فیزیکی، , و . نام و سایه نیز موجودات زنده بودند. برای لذت بردن از زندگی پس از مرگ، همه این عناصر باید حفظ شوند و از آسیب محافظت شوند.
نگارهای در از جنس پاپیروس، که نشان میدهد قلب یک مرده را روی یک کفه ترازو میگذارند و در کفه دیگر ترازو پر را قرار میدهند؛ اگر قلب از پر سبکتر باشد مرده به بهشت میرود و اگر مرده گناهکار باشد قلب از پر سنگینتر میشود و وی را میبلعد.
خدای یونانی در به عنوان پادشاه شناخته میشوند، جایی که روحها پس از مرگ در آن زندگی میکنند. خدای یونانی ، پیام آور خدایان، یک شخص را به دنیای زیرین (که گاهی هادس یا خانه هادس نامیده میشود) میبرد. هرمس روح را در ساحل رودخانه ، رودخانه ای بین مرگ و زندگی رها میکند.
در اساطیر یونان آمده اگر روح طلا به همراه داشته باشد ، که به مرد کشتی نیز معروف است، روح را از رودخانه به هادس میبرد: هنگام دفن، خانواده روح مرده سکههایی را زیر زبان مرحوم قرار میدهند. پس از عبور، روح توسط ، و قضاوت میشود. روح به سرزمینهای ، یا آسفودل فرستاده میشود. سرزمین الیزی برای کسانی بود که زندگی پاکی داشتند. این منطقه شامل مزارع سبز، درهها و کوهها بود، همه در آنجا آرام و راضی بودند و خورشید همیشه در آنجا میدرخشید. تارتاروس برای افرادی بود که به خدایان توهین کردند، یا فقط سرکش و آگاهانه شرور بودند.سرزمین آسفودل برای روحهای انسانی با ویژگیهای مختلف بود: کسانی که گناهانشان برابر نیکویی آنها بود، در زندگی خود تصمیم نگرفته بودند یا مورد قضاوت قرار نگرفته بودند. کسانی که گناه کرده بودند به عمیقترین گودال، تارتاروس رفتند. در تارتاروس، روح مجازات میشود که در گدازه سوزانده شود یا روی قفسهها کشیده شود. برخی از قهرمانان افسانه یونانی اجازه دارند از دنیای زیرین دیدن کنند. رومیان دارای یک سیستم اعتقادی مشابه در مورد زندگی پس از مرگ بودند، به طوری که هادس به معروف شد. در افسانه یونان باستان در مورد ، قهرمان مجبور بود به دنیای زیرین سفر کند تا ، سگ نگهبان سه سر را به عنوان یکی از ماموریتهای خود بگیرد.
آیین زرتشت میگوید و قبل از حرکت به سمت پادشاهی مردگان که توسط ییما اداره میشود. به مدت سه روز که بر روی زمین استراحت میکند، روحهای صالح در سر بدن خود می مینشیند و با خوشحالی را میخواند، در حالی که شخص شرور در پای جسد مینشیند، ناله میکند و را میخواند. آیین زرتشت بیان میکند که برای روح صالح، دوشیزه زیبایی، که شخصیت افکار، گفتار و کردار نیک روح است، ظاهر میشود. برای یک فرد شرور، یک سگ بسیار پیر، زشت و برهنه ظاهر میشود. پس از سه شب، روح شریر توسط شیطان ویرارسا (Vīzarəša) به پل چینود منتقل میشود و به تاریکی () میرود.
اعتقاد بر این است که جمشید اولین روی زمین بود و همچنین اولین مردی بود که مرد. در محدوده قلمرو ییما، ارواح در سایه ای زندگی میکنند و به فرزندان خود که هنوز روی زمین زندگی میکنند، وابسته هستند. فرزندان آنها باید با انجام مراسم روی زمین گرسنگی آنها را برطرف کرده و آنها را بپوشانند.
آداب و رسومی که در سه روز اول انجام میشود، حیاتی و مهم است، زیرا از روح در برابر نیروهای شیطانی محافظت میکند و به او قدرت میدهد تا به عالم اموات برسد. پس از سه روز، روح از که روح است میگذرد. راشنو و در داوری نهایی حضور دارند. این لیست گاهی گسترش مییابد و شامل و میشود.
است که ترازوی عدالت را نگه میدارد. اگر اعمال خوب شخص بر بدیها بیشتر باشد، روح شایسته بهشت است. اگر کارهای بد بر خوبیها بیشتر باشد، پل به عرض لبه تیغه باریک میشود و تازی وحشتناک روح را در آغوش او میکشد و با خود به جهنم میبرد.
، در ، مکانی تاریک است (ایوب فصل ۲۱، ۲۲) که همه مردگان، چه صالح و چه ناصالح، بدون توجه به انتخابهای اخلاقی در زندگی به آنجا میروند (جنرال xxxvii. 36؛ Ezek. xxxii. ; Isa. xiv. ; Job xxx. 23)، محل سکون، (Ps. lxxxviii. 13، xciv. 17؛ Eccl. ix. 10)، در طولانیترین فاصله ممکن از بهشت، (Job xi. 8؛ Amos ix. 2؛ Ps. cxxxix. 8).است.
ساکنان شئول «سایه» () هستند، موجوداتی بدون شخصیت یا قدرت. در برخی شرایط تصور میشود که آنها میتوانند با افراد زنده تماس بگیرند، زیرا جادوگر اندور با سایه برای ، اما چنین شیوههایی ممنوع است.
در حالی که به نظر میرسد کتاب مقدس عبری شئول را محل دائمی مردگان توصیف میکند، در دوره معبد دوم (تقریباً ۵۰۰ قبل از میلاد – ۷۰ م) مجموعه ای از ایدههای متنوع تر توسعه یافت. در برخی از متون، شئول به عنوان خانه صالحان و شریران در نظر گرفته شدهاست که به بخشهای متفاوتی تقسیم شدهاند. در برخی دیگر، این مکان مجازات محسوب میشد و فقط برای مردگان شرور در نظر گرفته شده بود. هنگامی که متون مقدس عبری به ترجمه شد. در باستان حدود ۲۰۰ سال قبل از میلاد، کلمه ” ” (به عالم اموات یونانی) با شائول جایگزین شد. منعکس شدهاست که در آن هادس هم عالم اموات مردهاست و هم شخصیت که نشان دهنده آن است.
افکار متعددی در مورد زندگی پس از مرگ ارائه میدهد. پس از مرگ، روح برای قضاوت آورده میشود. کسانی که زندگی بکر داشتهاند بلافاصله وارد یا دنیای آینده میشوند. اکثر آنها فوراً وارد جهان نمیشوند، بلکه دوره ای از بازبینی اقدامات زمینی خود را تجربه میکنند و از اشتباه خود مطلع میشوند. برخی این دوره را «آموزش مجدد» میدانند، با مرور روح در هنگام بررسی خطاهای خود، عقل پیدا میکند. دیگران این دوره را شامل ناراحتی روحی در مورد اشتباهات گذشته میدانند. در پایان این دوره، که بیش از یک سال است، روح سپس جای خود را در جهان آینده میگیرد. اگرچه ناراحتیها بخشی از تصورات یهودیان دربارهٔ زندگی پس از مرگ هستند، اما مفهوم « ابدی»، که در ادیان دیگر رایج است، از اصول زندگی پس از مرگ یهود نیست. بر اساس تلمود، انقراض روح مختص گروه بسیار کوچکتری از رهبران بدخواه و شرور است که یا اعمال بسیار بد آنها از حد معمول فراتر میرود یا گروههای زیادی از مردم را به سوی شرارت بزرگ سوق میدهند.
تناسخ در سنت یهودیان
اگرچه هیچ اشاره ای به تناسخ در تلمود یا نوشتههای قبلی نشدهاست، به گفته خاخامهایی مانند آبراهام آریا تروگمن، تناسخ به عنوان بخشی از سنت یهودی شناخته میشود. تروگمن توضیح میدهد که از طریق سنت شفاهی است که معانی تورات، احکام و داستانهای آن شناخته شده و قابل درک است. اثر کلاسیک عرفان یهودی، ، بهطور آزاد در همه آموزههای یهودی نقل شدهاست. در زوهر ایده تناسخ بارها و بارها ذکر شدهاست. تروگمن اظهار میکند که در پنج قرن گذشته مفهوم تناسخ، که تا آن زمان یک سنت پنهان در یهودیت بود، در معرض دید عموم قرار گرفت.
شرگا سیمونز اظهار داشت که در خود کتاب مقدس، ایده [تناسخ] در Deut مطرح شدهاست. ۲۵: ۵–۱۰، اول. ۳۳: ۶ و اشعیا ۲۲:۱۴، 65: 6.
ییرمیاهو اولمان نوشت که تناسخ یک “باور قدیمی و اصلی در یهودیت” است. زوهر به تناسخ اشارههای مکرر و طولانی میکند. اونکلوس، این آیه را توضیح داد: “بگذار روبین زنده بماند و نمیرد. ” (تثنیه ۳۳: ۶) به این معنی که روبن باید بهطور مستقیم شایسته جهان آینده باشد، و مجبور نباشد در اثر تجسم مجدد دوباره بمیرد. تورات محقق، مفسر و کابالیست، (رمبن ۱۱۹۵–۱۲۷۰)، رنج ایوب را به تناسخ نسبت داده: “خدا همه این چیزها دو یا سه بار با یک مرد، برای بازگرداندن روحش از گودال به نور زندهها انجام دادهاست (ایوب ۳۳:۲۹، 30). ”
تناسخ، که گیلگول نامیده میشود، در اعتقادات مردمی رواج یافت و در بسیاری از در میان یافت میشود. در میان معدود کابالیستها، تصور میشد که برخی از روحهای انسانی ممکن است در بدنهای غیرانسانی تجسم شوند. این ایدهها در تعدادی از آثار کابالیستی مربوط به قرن سیزدهم و همچنین در میان بسیاری از عرفا در اواخر قرن شانزدهم یافت شد. مجموعه اولیه داستانهای شامل چندین مورد است که به افراد تجسم یافته در زندگی پی در پی اشاره میکند.
از جمله خاخامهای مشهور (عموماً غیر کابالیست یا ضد کابالیست) که ایده تناسخ را رد کردند میتوان به ، ، ، یدیا بدرشی (اوایل قرن ۱۴)، ، ، روش و لئون د اشاره کرد. مودنا سعدیا گائون، در کتاب «اعتقادات و عقاید» بخش ششم را با رد آموزه متمسیکوز (تناسخ) به پایان میرساند. سعدیا گائون در حالی که تناسخ را رد میکند، اظهار میکند که یهودیانی که به تناسخ اعتقاد دارند باورهای غیر یهودی را پذیرفتهاند. امروزه همه یهودیان به تناسخ اعتقاد ندارند، اما اعتقاد به تناسخ در میان بسیاری از یهودیان، از جمله ارتودوکس، امری غیرعادی نیست.
معتقد به است و نسخههای انگلیسی اعتقادنامه شامل این عبارت است: «ما به دنبال زنده شدن مردگان و زندگی جهان آینده هستیم.»
عیسی همچنین اظهار داشت که زمانی فرا میرسد که مردگان صدای را میشنوند و همه کسانی که در قبرها بودند بیرون میآیند. کسانی که «احکام» او را شنیدهاند و به کسی که [او را فرستادهاست] به رستاخیز زندگی اعتقاد دارند.
کتاب خنوخ شئول را به چهار قسمت برای چهار نوع مرده تقسیم میکند: مقدسین وفادار که منتظر رستاخیز در هستند، فقط نیکوکاران که در انتظار پاداش خود هستند، شریران در انتظار مجازات، و شرورانی که قبلاً مجازات شدهاند و در روز قیامت زنده نمیشود.
کتاب شرح روشنی از مردگان در انتظار قیامت و قضاوت آینده، بهعلاوه دعاها و هدایایی برای مردگان برای برداشتن بار گناه ارائه میدهد.
اسم (لاتین: محل پاکسازی) برای اولین بار برای توصیف وضعیت تصفیه دردناک نجات یافتگان پس از زندگی استفاده میشود. همان کلمه به شکل صفت (پاکسازی)، که در نوشتههای غیر مذهبی نیز دیده میشود، قبلاً توسط مسیحیانی مانند آگوستین و برای اشاره به پاکسازی پس از مرگ استفاده میشد
کلیسای کاتولیک
تصور کاتولیکها از زندگی پس از مرگ میآموزد که پس از مرگ جسم، روح مورد قضاوت قرار میگیرد، عادلان و افراد عاری از گناه وارد بهشت میشوند. با این حال، کسانی که غرق در گناه میمیرند، به جهنم میروند. در دهه ۱۹۹۰، کلیسای کاتولیک جهنم را نه به عنوان مجازاتی که برای گناهکار اعمال میشد، بلکه به عنوان محرومیت خود گناهکار از خدا تعریف کرد. برخلاف دیگر گروههای مسیحی، کلیسای کاتولیک میآموزد که کسانی که با فضیلت میمیرند، اما هنوز گناه دارند، به محلی به نام میرود؛ جایی که برای ورود به بهشت، تصفیه میشوند.
مفهوم به ویژه با . در کلیسای کاتولیک، همه کسانی که در لطف و دوستی خدا میمیرند، اما هنوز بهطور ناقص پاک شدهاند، از نجات ابدی خود مطمئن هستند. اما پس از مرگ، آنها تحت تطهیر قرار میگیرند تا به قداست لازم برای ورود به شادی آسمان یا تصفیه نهایی منتخبین دست یابند، که کاملاً با مجازات لعنتی متفاوت است. سنت کلیسا، با اشاره به برخی از متون کتاب مقدس، از «آتش پاک کننده» صحبت میکند، اگرچه همیشه برزخ نامیده نمیشود.
سنت انگلیسی- کاتولیک نیز عموماً بر این عقیده اند. ، بنیانگذار ، معتقد بود که بین مرگ و رستاخیز مردگان یک حالت میانی وجود دارد و احتمال ” رشد فضایل در آنجا “، اما متدیسم بهطور رسمی این اعتقاد را تأیید نمیکند و امکان کمک به وسیله دعا و عبادت فردی که در آن باشد را رد میکند.
مسیحیت ارتدوکس
کلیسای ارتدکس عمداً از اظهار نظر نسبت به زندگی پس از مرگ خودداری میکند، بلکه راز خصوصاً چیزهایی که هنوز رخ نداده را تصدیق میکند. فراتر از رستاخیز دوم عیسی، رستاخیز جسمانی و داوری نهایی، که همه آنها در (۳۲۵ م) تاکید شدهاست، مسیحیت ارتدوکس چیز بیشتری در مورد این موضوع نمیگوید. برخلاف اشکال مسیحیت غربی، ارتدوکس بهطور سنتی غیر دوگانه است و نمیآموزد که دو مکان به معنای واقعی بهشت و جهنم وجود دارد، اما در عوض تصدیق میکند که “محل” سرنوشت نهایی فرد-بهشت یا جهنم-به عنوان مجازی ” است
در عوض، ارتدوکس میآموزد که قضاوت نهایی صرفاً برخورد فرد با عشق و رحمت الهی است، اما این برخورد بسته به میزان تغییر، مشارکت در الوهیت و در نتیجه سازگاری یا ناسازگاری با خدا، به شکل متفاوتی تجربه میشود؛ بنابراین، شیء یکپارچه، تغییرناپذیر و بی وقفه برخورد آسمانی، عشق و رحمت خداوند است، جلال او که معبد آسمانی را در بر میگیرد، و این واکنش ذهنی انسان است که باعث کثرت یا هر گونه تقسیم تجربه میشود. ” برای مثال ، سنت اسحاق سوری میگوید: “کسانی که در جهنم مجازات میشوند، توسط بلای عشق تازیانه میخورند.. قدرت عشق به دو صورت عمل میکند: گناهکاران را عذاب میدهد … [به عنوان] پشیمانی تلخ. اما عشق روح فرزندان آسمان را با جذابیت آن مست میکند. ” به این معنا، عمل الهی همیشه، تغییرناپذیر و یکنواخت، عشق است و اگر کسی این عشق را بهطور منفی تجربه کند، این تجربه به دلیل محکومیت خود به جای محکومیت خدا، خود محکومیت است.
بنابراین ارتدوکس از توصیف قضاوت عیسی در یوحنا ۳: ۱۹–۲۱ به عنوان الگوی خود استفاده میکند: ۱۹: و این قضاوت است: نور به جهان آمدهاست، و مردم تاریکی را بیشتر از نور دوست داشتند، زیرا اعمال آنها بد بود. ۲۰: زیرا هر کس کارهای شریر انجام دهد از نور متنفر است و به نور نمیآید تا مبادا آثار او آشکار شود. ” بنابراین، به عنوان یک درک مشخصه ارتدوکس، پدر. توماس هوپکو مینویسد: “[این] دقیقاً وجود رحمت و محبت خداوند است که باعث عذاب شریران میشود. خدا مجازات نمیکند؛ او میبخشد. در یککلام، خدا به همه رحم میکند، خواه ناخواه. اگر ما آن را دوست داریم، بهشت است. اگر این کار را نکنیم، جهنم است. هر زانو در مقابل خداوند خم خواهد شد. همه چیز تابع او خواهد بود. خدا در مسیح در واقع “همه و همه” با رحمت بی حد و بخشش بی قید و شرط خواهد بود. اما همه از هدیه بخشش خداوند خوشحال نخواهند شد و این انتخاب، منبع غم و اندوه خودشان خواهد بود ”
اعتقاد اسلام به زندگی پس از مرگ در روشن و به شکل مشروح است. کلمات و . میزان آسایش آنها در قبر (به گفته برخی از مفسران) کاملاً به میزان یا ایمان آنها به خالق متعال یا موجود برتر ( یا ) بستگی دارد. مناسب، محکم و سالم، باید کارهای صالح انجام داد وگرنه سطح نهفته و منقبض میشود و در نهایت اگر اسلام را به اندازه کافی عملی نکند، میتواند از بین برود، بنابراین عمق عمل به اسلام، اعمال خوب است. همچنین میتوان تسبیح را بهدست بگیرد و نامهای خداوند را به این شکل که مثلاً سبحان الله: منزه است خدا. بارها و بارها قرائت کند همه برای رسیدن به باور خالص و ارتقای بعد معنوی خود که بتواند خالقش (منبع) را پیدا کند. این هدف نهایی در یکی از برجستهترین آیات قرآن، اولین سوره در قرآن، به نام الفاتحه در آیه پنجم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» به معنی «ما را به راه راست هدایت کنید» خوانده میشود، و آیات زیر: توصیف این راه به عنوان «راه کسانی که به آنها لطف کردهاید، نه راه کسانی که خشم شما را برانگیخته اند، و نه کسانی که گمراه شدهاند». در قرآن کریم، خداوند هشدار در مورد عذاب دردناک میدهد به کسانی که زندگی پس از مرگ را باور نمیکنند ()، و اندرز بشریت است که جهنم برای کسانی است که منکر این ملاقات با خدا هستند.
تا روز قیامت، روح مردگان در قبرهای خود در انتظار قیامت میمانند. با این حال، آنها بلافاصله احساس میکنند که از سرنوشت آینده خود طعم میگیرند. کسانی که به جهنم میروند در قبرهای خود رنج میبرند، در حالی که کسانی که به بهشت میروند تا آن زمان در آرامش خواهند بود.
قیامتی که در روز آخر انجام خواهد شد جسمانی است و با این توضیح که خدا بدن پوسیده را دوباره خلق میکند توضیح داده میشود (“آیا آنها ندیدند که خدایی که آسمانها و زمین را آفرید قادر به آفرینش شبیه آنها است؟ “)
جستارهای وابسته